sms falsafi
•
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی
مگر اینکه بتونی به مادربزرگت توضیحش بدی
آلبرت انیشتین
•
sms falsafi
•
غیر ممکن ها را انجام دادن نوعی لذت است .
والت دیسنی
•
sms falsafi
•
برگهای کتاب به منزله ی بالهایی هستند که
روح ما را به عالم روشنایی پرواز می دهند .
ولتر
•
sms falsafi
•
نخستین قانون موفقیت تمرکز است .
یعنی همه نیروهای خود را روی یک نقطه متمرکز کنید
مستقیما به سراغ همان بروید و به چپ و راست منحرف نشوید .
ویلیام ماتیوس
•
sms falsafi
•
اگر با خونسردی گناهان کوچک را مرتکب شدیم
روزی می رسد که بدترین گناهان را هم بدون خجالت و پشیمانی مرتکب می شوبم
شوپنهاور
•
sms falsafi
•
مهم نیست اگر زمین بخورید
مهم دوباره برخاستن است
ونیسنت لمباردی
•
sms falsafi
•
چه غصه هایی بخاطر اتفاقات بدی که
هرگز در زندگی ام پیش نیامد خوردم .
میکل آنژ
•
sms falsafi
•
کسانی خوشبخت هستند که
فکر و اندیشه شان بسوی چیزی غیر از خوشبختی خودشان است.
استوارت میل
•
sms falsafi
•
اگر همه می توانستند از استعدادهای خود درست بهره بگیرند
دنیا همان بهشت موعود می شد که همه می خواهند
زکریای رازی
•
sms falsafi
•
غرور خود را نگهدار ولی برای او زیست نکن.
کارن استیونس
•
sms falsafi
•
آنکه پریدن نمیداند نباید بر پرتگاه آشیانه بسازد.
نیچه
•
sms falsafi
•
عاشق بودن به همان اندازه طبیعی است که
نفس کشیدن و زنده بودن .
باربارا دی آنجلیس
•
sms falsafi
•
انسانهای باهوش مسائل را حل میکنند ، نوابغ آنها را اثبات میکنند
آلبرت انیشتین
•
sms falsafi
•
مرد به این امید با زن ازدواج میکند که زن هیچگاه تغییر نکند
زن به این امید با مرد ازدواج میکند که روزی مرد تغییر کند
و همواره هر دو ناامید میشوند
آلبرت انیشتین
•
sms falsafi
•
بهتر است دهانت را ببندی و احمق بنظر برسی
تا اینکه بازش کنی و همه بفهمند که واقعاً احمقی
مارک تواین
اس ام اس فلسفی
sms falsafi
•
موانع ، آن چیزهای وحشتناکی هستند که وقتی چشمتان را
از روی هدف بر میدارید به نظرتان میرسند.
هنری فورد
•
اس ام اس فلسفی
sms falsafi
•
همیشه دشمنانت را ببخش ، هیچ چیز بیش از این آنها را ناراحت نمیکند
اسکار وایلد
•
اس ام اس فلسفی
sms falsafi
•
پیروزی یعنی توانایی رفتن
از یک شکست به شکست دیگر بدون از دست دادن اشتیاق
وینستون چرچیل
•
اس ام اس فلسفی
sms falsafi
•
آنچنان زندگی کن گویی که فردا خواهی مرد
آنچنان بیاموز گویی که تا ابد زنده خواهی ماند
ماهاتما گاندی
•
اس ام اس فلسفی
sms falsafi
•
اگر با دشمنی زیاد بجنگی
بعد از مدتی تمام استراتژی های تو را فرا میگیرد
ناپلئون
•
اس ام اس فلسفی
sms falsafi
•
هنگامی که دشمنت در حال اشتباه کردن است ، در کارش وقفه نینداز
ناپلئون بناپارت
•
اس ام اس فلسفی
sms falsafi
•
هر چیزی زیبائی های مخصوص به خودش را دارد
ولی هرکسی نمیتواند آنها را ببیند.
کنفوسیوس
•
اس ام اس فلسفی
sms falsafi
•
تو چیزها را می بینی و می پرسی: چرا؟
من خواب چیزهائی را که وجود ندارند می بینم و می گویم: چرا که نه؟
جرج برنارد شاو
•
sms falsafi
•
آنچه را میشنوم، فراموش میکنم
آنچه را میبینم، به خاطر میسپارم
آنچه را انجام میدهم، درک میکنم
کنفوسیوس
•
اس ام اس فلسفی
sms falsafi
•
افراد منطقی خودشان را با دنیا تطبیق میدهند
افراد غیر منطقی سعی میکنند دنیا را با خودشان تطبیق دهند
پیشرفت بستگی به افراد غیرمنطقی دارد
جرج برنارد شاو
•
اس ام اس فلسفی
sms falsafi
•
آنکه ثروت خود را باخت ، زیاد باخته است
ولی آنکه شهامت خود را باخت پاک باخته است .
سروانتس
•
اس ام اس فلسفی
sms falsafi
•
نبوغ ، جوهر تفکر است .
ژان پل ساتر
•
اس ام اس فلسفی
sms falsafi
•
از دواج قرارداد دونفره ای است که در همه دنیا اعتبار دارد.
مارک تواین
•
اس ام اس فلسفی
sms falsafi
•
بیست سال بعد، بابت کارهایی که نکردهای
بیشتر افسوس میخوری تا بابت کارهایی که کردهای.
بنابراین روحیه تسلیمپذیری را کنار بگذار. از حاشیه امنیت بیرون بیا.
جستجو کن. بگرد. آرزو کن. کشف کن.
مارک تواین
•
اس ام اس فلسفی
sms falsafi
•
قشنگترین چیزهای دنیا نه قابل دیدن و نه حتی قابل لمس کردن هستند.
بلکه باید آنها را با قلب خود حس کنید.
هلن کلر
راز مرگ شمع را فقط آخرین و زیباترین شعله اش میداند
وقتی به کسی بطور کامل و بدون هیچ شک و تردیدی اعتماد می کنید
در نهایت دو نتیجه کلی خواهید داشت :
شخصی برای زندگی یا درسی برای زندگی
رفتن دلیل نبودن نیست
وقتی عشق در را زد زود باز نکنید ، بعضی ها مثل بچه ها زنگ میزنند و فرار میکنند
با این درامد کم سراغ پاپ اپ و این جور چیزا نرفتم ( پاپ اپ باعث از بین رفتن محبوبیت سایت میشه ) بعدش یواش یواش که کاربر جذب کردم ، دیدم که میشه خیلی از اینها ، از این سایت درامد داشته باشم . با ایده هایی که بر روی سایت اجرا کردمد بالش خوب چطور بالشی است؟ ابتدا صفحه پرسشهای رایج مسافران کیش را مطالعه بفرمایید.برای انتخاب تور و هتل با یکی از آژانسهای گردشگری تماس گرفته و قیمت را بپرسید. قیمت بعضی از تورها و هتل های کیش را میتوانید در صفحه تورهای کیش ببینید.سپس با مراجعه به صفحه هتل های کیش ، عکس ها ، امکانات و نظرات بقیه ممحصولات شما قاپرسشهای رایج برای سفر به جزیره کیشاین بخش جمع بندی و خلاصه نظرات مسافران جزیره کیش می باشد و به مرور زمان تکمیل می گردد. شما هم اگر قصد سفر به جزیره کیش را دارید می توانید سوالات خود را در تالار گفتگو ( راهنمای کیش اولیها ) مطرح نمایید.سفر به کیش در ماه محرمتور کیشمسافرت به جزیره کیش با تور بهتر است یا شخصی؟تور کیش شامل چه خدماتی می باشد جنس بالش باید پر، اسفنج یا الیاف باشد؟ ؟قیمت هتل و تور را از کجا بپرسیم؟هتل خود را چگونه انتخاب کنیم؟نظرات درباره هتل انتخابی بسیار متفاوت است چی کار کنیم؟توصیه ها برای قبل از سفر چیست؟پرواز تهران به کیش چه مدت طول می کشد؟پس از رسیدن به فرودگاه کیش چه کاری انجام دهیم؟آیا می توان سوئیت یا آپارتمان نیز در کیش اجاره کرد؟آیا آب و هوای جزیره کیش بسیار گرم و مرطوب است؟مناسبترین زمان از نظر آب و هوا برای سفر به کیش چه زمانی است؟سفر به کیش با خودروی شخصی (زمینی - دریایی) چگونه است؟آیا شنا در آبهای جزیره کیش خطرناک است؟قیمتها در جزیره کیش چگونه است؟بازارها و مراکز خرید جزیره کیش کجاست؟توصیه ها برای خرید از بازارهای کیش چیست؟قیمت تفریحات آبی مثل جت اسکی ، غواصی بالش باید نرم باشد یا سفت؟ و ... چقدر است؟مراکز دیدنی و تفریحی جزیره کیش کجاست؟قیمت و کیفیت غذا در رستورانهای کیش چگونه است؟سفر به کیش در زمانها و مناسبتهای مختلف چگونه است؟چگونه روزهای سفر خود را برنامه ریزی کنیم؟کرایه اتومبیل بدون راننده در جزیره کیش چگونه است؟هتل کیشمسافرت به جزیره کیش با تور بهتر است یا شخصی؟سفر به جزیره کیش با تور معمولا بهتر است و هزینه کمتری نسبت به سفر شخصی دارد. آژانسهای مسافرتی هتل ها و صندلی هواپیماهای کیش را به صورت سالیانه و با قیمت مناسبی اجاره می کنند. بنابرایوردید و متوجه شیم که مشکل از شماست نه ما منظورم اینه که متوجه شیم که شما جای استفاده برای یک سیستم برای دو سیستم استفاده کردید و از اینجور مشکلات خو ب نه اما بالش های طبی برای افراد و شرایط خاص اگر از ما بود در کمترین زمان ممکن لایسنس دیگری تحویلتون خواهد شد لینکم کلیک میکنم فیلتر میشود؟؟؟؟علاوه بر این زمانی که دامنه را در سایتهای انالیزگر مثلا انالیزکننده سئو یا انالیز کننده رنک سرچ میکنم به جای نمایش نایج، صفحه فیلترینگ بازمیشود!!!!سیستم سایتم وردپرس هست چون اساسا عرصه نت سرمایه کمتری نیاز داره و ریسک کار کردن در این عرصه کمتر از بیرورن هست شما بیرون یه مغازه بزنی و جمعش کنی پدر ادم درمیاد و کارش تمومه اما در نت شما تنها با چند هزارتومن سایتی رو می زنی که ممکنه برات ماهانه چند صد هزار تومان درآمد داشته باشه با توجه به این که بحث خوب داره میره جلو . لطفا اسپم نکنید . اجاازه بدید دوستان بیشتر نظر خودشون و دلایلشون رو برای انتخاب این راه بگن . بالش های طبی شیبدار مثلثی شاید در افراد تازه وارد تاثیر خوبی داشته باشهشما میدانید مشکل از کجاست؟ سایتتون روی هاست ایرارقم زد. ما 10 مهر رفتیم و 13 شب برگشتیم خیلی خوب بود و عالی - هتل صدف عالی عالی بود. صبحانه و نهار عالی برخورد پرسنل عالی و محیط آرام و خوب و اتاق ها بسیار زیبا. جاهایی که رفتیم خرید مرکز تجاری عالی و کلی خرید کردیم امکانات مناسبی نداشت.گشت جزیره با کیمیا گشت کیفیت بسیار پایینی داشت و وقت تلف کردن بود.کشتی آکواریوم بسیار عالی با قیمت مناسب بود و خیلی خوش گذشت.کنسرت مازیار فلاحی عالی بود93/06/24alirezaسلام مادو سال پیش کیش بودیم تو آذرماه واقعا جذاب بود. هیجا آرامش دریا رونداره ما هتل پردیس بودیم عالی بود.روز اول رفتیم بازار مرجان تا تهش رفتیم پشتش ساحل راهنمای خرید بالش طبی بود خیلی ساکت خلوت بود.توصیه میکنم برید تا آرامش دریا روحس کنیدهیجا مثل اونجا نمیشه.دلفیناریوم ام جالبه.خیلی دوست داشتم دوباره برم کیشامروز خبر دادن میخوایم بریم93/06/11فریدزندگی درجزیره زیبایی کیش خاطره بیادماندنی 1389/12/17تازه نزدیک به عیدنوروزبودامدم به جزیره زیبایی کیش واسه کار3روزدنبال جست جوی کارروز4کارجورشدخدمات دربازارمرکزتجاری شب کارروزاستراحت شبهاکار93/06/06محسنسلاممن توی اسفند 92 رفتم کیش . توصیه می کنم هرکی خواست بره حتما اون موقع ها بره چون هم هواش خوبه و هم خلوت و بیشتر اجناس بازار هم Off خورده شباش حتما ساحل پدیده و اسکله تفریحی رو تو برنامش بزاره رستوران ایرانویچ و پدیده و صفدری و هم بره . اگه تونست بالش های طبی انواع و اقسام جزیره هندورابی هم جالیه و همچنین جنگ ایرانیان و کشتی نوید و پاراسل و غواصی و جت اسکی و رستوران سنگی و چایخانه ساحلی و سا 2 و3 ماه اول کار تنها 30 40 تومن ماهیانه درامد داشتم که صرف هزینه های هاستینگ میشد . ولی به کسب درامد پرداختم ، سایتی که داشتم و دارم تخصصی هستش . در حال حاضر به مرحله ای رسیدم که 2 سال پیش اصلا فکرشو نمیکردم .چیزی که باعث شده به یه درامد برای رفع یک پروژه همکاری در فروش هست که بیست درصد از فروش تقدیم دوستان میشه. منتهی ما تنها با چند سایت بیشتر تمایل نداریم که فعلا کار کنیم. لطفا سایت های پیج رنک 3 به بالا سایتشون رو و ایمیلشون رو در صورت تمایل به من به صورت پیام خصوصی ارسال کنند تا بعد از بررسی ایمیل همکاری رو کدام بالش طبی به درد شما می خورد؟ براشون ارسال کنم. رنک الکسا خیلی برای ما تاثیری نداره. بیشتر محتوی و استنداردهای سایت برامون مهم هست. فیلتوبمستری خیلی به نظر من دنیای پیچیده ای هستمن خودم مثله خیلی اولش واسه تفریح اومدم اما بعدا به چشم شغل بهش نگاه کردمبه نظر من از این دید نگاه کردن به وبمستری خیلی خوبه : شغل دوم،درآمد اولچون هنوز نت کشش اینو نداره بگیم فقط نت به نظر من دو شغل بودن خیلی بهترهمثلا یه کاری بیرون داشته باشی و یه کار خوبیم تو نت راه بندازیهدفم از وبمستری معروف شدن بود و اصلا به کسب درآمد فکر نمیکردم . یا بهتره بگم بلد نبودم چه جوری کسب درامد کنم . قبل از اینکه برم سراغ سایت ، رفتم سراغ وبلاگ نویسی ، 5و6 ماه بعدش که فهمیدیم چی به چیه ، وبلاگ رو تبدیل به سایت بالش های طبی مخصوص خواب کردم .نم جوون توی مسیر گذاشتن که از اصول مشتری مداری هیچی نمیدونن یعنی رفتار مناسبی ندارن. در کل صداقت هم وجود نداشت اطلاعات غلط میدادن راجع به هزینه عکس و غیره.سرویس بهداشتی جوابگوی جمعیت نبود.بوفه کوچک هم ر روز آخر استفاده کنین چون عضلاتتون میگیره و خسته میشین.5-شاندیز صفدری و آبشار هم شامشون عالیه هم موزیکش.جنگهای پازل شو و پارسی شو هم موزیکشون عالیه هم مکانشون و هم برنامه کمدیش.6- تا جائیکه میتونین بچه همراه خودتون نبرین.7-از راننده تاکسی بخواین تاکسیمترشو روشن کنه و اگه تو گرفتن کرایه بهشون شک کردین کد و شماره مرکزشونو بگیرین و موضوع رو باهاشون مطرح کنین.8-در هر زمینه ای اگه راضی نبودین قضیه رو با پلیس 110 در میون بذارین.من آنچه شرط بالش های طبی بلاغت بود گفتم.یا حق93/07/23مهدیبا سلام من باخانواده تو شهریور ماه به کیش رفتیم بر خلاف یک سری نظرات که قبلا همینجا دیده بودم که یک سری هتلها در حد پولی که میگیرن نیستن تو اتاقها حشرات موذی مثل ساس یاغیره وجود داره مادر هتل قایم فاز جدید بودیم خیلی از نظر تمیزی وامکانات اتاقهاورستوران وبرخورد پرسنل عالی بود من برای سفر بعدی هم همین هتل انتخاب میکنم به چند دلیل اول همون موارد بالا که گفتم دوم بخاطر نزدیکی این هتل به مراکز تجاری و تالار شهر که هر شب مراسم جشنواره اونجاست93/07/23مرتضی از کرمانسلام.خلاصه و مفید بگم هتل ما قائم بود که اصلا کیفیت مناسبی نداشت.برای گردش در جزیره کیش غواصی-شاتل-جنگ شبانه رو حتما حتما برید مخصوصا جنگ پازل شو هتل ارم که حرف ساعت دیواری طرح دلسا نداشت بلیطاشم از هایپر مارکت بخرید.دوچرخه یا موتور(اسکوتر) حتما امتحان کنید-پارک دلفینها هم برید یک بار دیدنش می ارزه--جاهاییم که اگه نرید چیزی رو از دست ندادید مثل کشتی آکواریوم یا تفریحی،گشت جزیره(البته اگه کیش اولی هستید برید)،بازارها هم ونوس خوبه و کنار پردیس 2 یه مغازه هست هر چی بخواین توش پیدا میشه اونجام برید سری بزنیددر کل برید خوش بگذرونید خریدم بکنید و تا جایی که میتونید چونه بزنید.خوش بگذره93/07/20مصیسلام دوستان..من ودوستم هتل ابادگران رفتیم .سرویس بهداشتی اصلا خوب نبود.جاهای تفریحی..کشتی نوید رفتیم که فوق العاده بود.وشب روی عرشه بسیار رومنس بود.سافاری وشاتل هیجان انگیز بود.سوارکاری هم بدک نبود.گشت دور جزیره با دوچرخه رو دوست ساعت دیواری طرح بلور داشتموودر نهایت گشت دور جزیره هم برای اشنایی با کیش خوب بود..پیشنهاد میکنم حتمابرین.سفر فراموش نکردنی قطعا براتون رقم میخوره.از زندگی لذت ببرین.وبا دیدن زیباییها خداوند رو بیشتر لمس کنید93/07/16ناناسلام به دوستان خوبم که از راهنماییهاشون استفاده کردم تا خاطره ای هم برای منمناسب برسم ، شاید همین بی توجهی به کسب درآمد بوده و تمرکز زیاد برای بهبود و به روزرسانی مطلوب سایت بوده که تونستم بدون اینکه از کارم دلسرد بشم ، کار رو اده به اطلاعات داده شده مانند: امکانات هتل، عکس هتل ها، آراء کاربران و جدول مقایسه ای هتل ها برای انتخاب و رزرو تور خود اقدام نمایید.حتما به ساعت پرواز برگشت از کیش و هماهنگی آن با ساعت تحویل اتاق هتلتان توجه کنید. ممکن است پرواز شما عصر یا شب ساعت دیواری طرح ارمغان باشد، در این حالت یا باید برنامه ای برای بعداز ظهر خود درنظر بگیرید یا هزینه اقامت مازاد ( بعد از ساعت دوازده ظهر) را هتل از شما دریافت خواهد کرد.برای مطرح کردن سوالات خود درباره هتل ها و مقایسه هتل ها با یکدیگر از تالار گفتگو بخش هتل ها و مراکز اقامتی استفاده نمایید. بعضی از لینکهای مفید را در زیر مشاهده میفرمایید:راهنمایی برای انتخاب هتلموضوعات مربوط به مقایسه هتل های کیشاز تحویل اتاق ساعت 12 ظهر تا پرواز چه کنیم؟ستاره پرواز آسیانظرات درباره هتل انتخابی بسیار متفاوت است چی کار کنیم؟نظر دهندگان از قشرهای مختلف جامعه و با سلایق مختلف هستند و تا حدی طبیعی است که نظرات با یکدیگر متفاوت باشد. ما نهایت سعی خود را انجام می دهیم تا نظرات صحیح را برای نمایش تایید نماییم ساعت دیواری طرح آیسان . با اینحال با توجه به تعداد زیاد نظرات و محدودیتهای موجود امکان دارد بعضی از نظرات هم صحیح نباشند. نحوه تایید و نمایش نظرات را بخوانید. پیشنهاد ما این است که در نظرات موارد کلی و مهم را در نظر بگیرید. مواردی مانند نوع اتاق، پاکیزگی، مکان هتل و ...جدول مقایسه هتل ها معیار خوبی برای انتخاب هتل می باشد. به نظر ما در سفر سخت نگیرید و سعی کنید از آرامش و زیباییهای طبیعت جزیره کیش استفاده نم برای همکاری در وب انگلیسی اماده هستم و میشه ایده های خوبی رو اجرایی کرد.دوستانی که مایلند همکاری کنیم یک گروهی تشکیل بدیم با سلامسال گذشته که کیش بودیم تصمیم گرفته شد طبق عادت همیشه سری به ماساژ تایلندی نیلوفر آبی بزنیم که منوجه شدیم که هتل مارینا مثل هتل داریوش این ساعت دیواری طرح کیان خدمات رو ارائه میده رفتیم هتل مارینا تا هتل رو از نزدیک ببینیم تا اگر خوب بود دفعه هتل مارینا رو برای اقامت انتخاب کنیم.به غیر از اینکه از مراکز خرید و .. دور بود که این مورد میتونه قابل اغماض باشه در کنار نو بودن هتل و دیگر امکاناتش و لی برخورد پرسنل ماساژ بسیار بد بود و هرچه قدر که در نیلوفر آبی هتل داریوش با ما خوش گذشت و همه بسیار محترم و گرم برخورد میکردن و فضا خوب بود در هتل مارینا خبری نبود.لابی هتل زیبا بود ولی در هتل جنب و جوشی و هیجانی دیده نمیشد. اس ام اس فلسفی ۹۳ خوش بگذره93/08/27sajadhadadمن از تاریخ 08/08 ال 8/14 در کیش بودماول اینکه تا آخر محرم موزیک و چیز هایی مربوط به موزیک در کیش تعطیلهحتمن برید قواصی برای من 80 تموم شد و 60 هم دادم برای عکس و فیلم-نیازی به بلد بودن شنا نیست و واقعا هیجان داره-خیلی خوش میگزره-جت اسکی تهش 15 دقیقه برید و بقیش دیگه حوصلتون سر میره-سعی کنید اگه اونجا خونه یا ویلا دارید مثل من ، حتمن مرغ گوشت و میوه رو با خودتون ببرید بقیعه چیزها رو هم از هایپر مارکت بخرید. من 3 روز اس ام اس فلسفی ۹۳ ماشین اجاره کردم چون آشنا بود نه چک دادم نه کارت شناسایی و نه پول. شد شبی 120-یه توسان با یک هزار کیلومتر کارکرد-یادتون باشه حتمن ماشین دارید اجاره میکنید دقت کنید که ماشینی بگیرید که کم کارکرد باشه چون همشون بوی سیگار مشروب و تریاک میدن. باز اگه حال داشتم میام از تجربیاتم میگم. سوال داشتید بپرسیدوقتی با زنتون میرید کیش مجبورید جایی دهن پر کنی ببریدش که بره برای اقوام و دوستانش بگه و شما هم سرتون رو بگیرید بالا.اگه مجرد هم باشید یا بخواهید با دوستان برید باز فرقی نمیکنه قواصی چیزیه که میتونه عکساش باعث پوزتون بشه-الکی وقتتون رو با پاساژهای مزخرف هدر ندید. بهترین پاساژا برای پولدارا و فقرا فرقی نداره پردیس -محتمع تجاری و سارینا هست-دونبال تخفیف بگردید -ماشین اجاره کنید و کمی گاز بدید و حال کنید-حتمن یه سری به کشتی یونانی بزنید اگه ماشین دارید یه بار روز برید یه بار شب آخر وقت-عمو اکبر رستوران خوبیه غذاش ارزونه و لی اگه شانستون روزی برید که آشپزش با زنش دعوا نکرده باشه آخه بگیر نگیر داره بعضی وقتها خوب بعضی وقتها اشغال . توتی فروتی برید پیتزاش با یقعیه کشور یکیه ولی سالاد سزار رو بخورید.سعی کنید روز خاصی رو برای خرید و پاساژ دیدن اختصاص ندید به جاش سعی کنید هر موقع گزرتون به پاساژس افتاد برید ببینیتش. خریداتون رو همه رو از یه جا نکنید یه جنس تو این خراب شده تو صد تا مغازه صد جور قیمت داره. حتمن سری هم به صندلی های ماساژ بزنید ارزون هستند و خستگیتون رو در می کنند. همه بلیط های مراکز تفریحی رو یه دفعه نخرید کم کم و روز به روز این کارو کنید. پلاژ هم برید و کمی برنز کنید خیلی تمیزه.93/08/27ماناباسلام خدمت دوستای عزیزامسال مهررفتیم کیش هوا خوب بود31 درجه بالاصفرزیاد گرم نبود تفریحات دریای هم بد نبود پاساژها فقط مروارید(ارزونتر از مجتمع) ومجتمع تجاری ارزش رفتن داره بخدا غیرازاین دومورد هرکدوم رابری پشیمونی ما ازنظرات سایت استفاده کردیم همه رایه سرزدیم پشیمون شدیم فقط شب ها اسکوتربرقی بگیرید دورساحل بگردید خوش می گذره ساعت30 تومان تفریحات دریایی هم غواضی جت اسکی خیلی حال میده ولی درکل تفریحات وهزینه های کیش واقعا گرون علی الخصوص سافاری اصلا ارزش پولی که میدی رانداره فقط فریب کاریه هرکسی که اونجابود پشیمون بود.لطفا" مسئولین عزیز کیفیت تفریحات وهزینه ها راپیگیری کنید.(درضمن باپولی که درکیش خرج می کنی خیلی راحت وکم هزینه ترمی تونی بری استامبول و خیلی بیشترهم خوش می گذره)درمجموع بابت هرچیزپول اضافی خیلی ازت میگیرن دونفربودیم رستورا رفتیم 200هزارازمون گرفتند درحالیکه چندماه قبل استامبول بهترین رستوران لب دریا بهترین غذا 85000 تومان دادیم خیلی هم خوشمزه بود.93/08/04رادینبا سلام.من از 16 مهر تا 20 مهر رفتم کیش.هوا بسیار عالی و مثل همیش باحال.من چون کارمندم از مهمانسرای سازمانمون استفاده کردم و نمیتونم در مورد هتل نظر بدم.ولی موردی پیش اومد که از هتل پارسیان دیدن کردم.دوستان باید بگم کسی که کیش میره به قصد تفریح وگاها خرید میره ونبایست زیاد تو قیدوبند هتل باشه.بنظر من همین هتل پارسیان با توجه به نزدیکیش به کلیه بازارهای مهم کیش همچنین اسکله تفریحی و مرگز تفریحات آبی و دریا خیلی خوبه چون هم تمیزه هم قیمتش پائینه و هم تو کرایه تاکسی صرفه جوئی میشه.روز اول به محض ورود مثل همیشه رفتم کانتر گردشگری هایپر مارکت پیش یاشار عزیز.
به همه عشق بورز، به تعداد کمی اعتماد کن و به هیچکس بدی نکن
(شکسپیر)
چنان باش که بتوانی به هر کس بگوئی مثل من رفتار کن
(کانت)
بهترین یار و پشتیبان هر کس بازوان توانای اوست
برای پیشرفت و پیروزی سه چیز لازم است اول پشتکار دوم پشتکار، سوم پشتکار.
(لردآدیبوری)
کسی که به جلوی رویش نگاه نمی کند عقب می ماند.
(مثل اسپانیولی)
بالاترین ارزش برای انسان اینست که راهی به شناخت خویش پیدا کند.
(امام علی «ع»)
کسی که فقط به کمک چشم دیگران می بیند گول می خورد.
(مثل فرانسوی)
همه کسانی که با تو می خندند دوستان تو نیستند.
(مثل آلمانی)
میراثی گران بهاتر از راستی و درستی نیست.
(شکسپیر)
اشخاصی را که از فرصت های مناسب زندگی خود کمال استفاده
را می برند خود ساخته می گویند.
(توتل)
ثروت و افتخاری که از راه نامشروع به دست آمده مانند ابری زودگذر است.
(کنفوسیوس)
خوش بین باشید اما خوش بین دیر باور.
(ساموئل اسمایلز)
کسی که از مرگ می ترسد از زندگی لذت نتواند برد.
(اسپانیولی)
زینت انسان در سه چیز است ؛ علم، محبت، آزادی.
(افلاطون)
ترقی مولود فعالیت دائمی است زیرا استراحت چیزی به جز انحطاط در بر ندارد.
آنان که به علم خود عمل نکنند مریض را مانند که دوا دارد و به کار نبرد.
(دیمقراطیس)
گرز برزگ زندگی ممکن است سرم را بشکند اما گردنم را خرد نمی کند.
(مثل چینی)
کلمات شما قدرت دارند
عاقلانه از کلماتتان استفاده کنید
ناخداگاه خواستم بگیرمش ولی با ناخون های بلندم پاره شد... سریع نیلو گذاشتم و رفتم گردنبند و برداشتم. به بدبختی بستمش دور گردن نیلو... یک ربع همون طور رو دستام بود تا بالاخره احساس کردم بدنش داره گرم میشه، پلکاش تکون خورد... آروم بالشت طبی زانکو صداش کردم ولی هیچ عکس العملی نشون نداد..خیلی آروم زدم رو گونش که کم کم چشماش باز شد... لبخند پر استرسی زدم و گفتم: ـ خوبی نیلو؟ با ترس نگاهم کرد و بعد از این که موقعیت و درک کرد به سرعت ازم دور شد... از خودم بدم اومد که باعث شدم بهترین دوستم ازم بترسِ.. ـ نیلو... داد زد: ـ اون چه غلطی بود که کردی؟ فهمیدم که منظورش گاز گرفتن دستشِ.. نمیدونستم میدونه کم کم به یه گرگینه تبدیل میشه یانه؟ ـ حالا چه بلایی سرم میاد؟! بـهـع... بعله نمیدونه. حالا چطوری بهش بگم وای خدایا.!!! ـ نیلو.... نیلو آروم باش به خدا دست خودم نبود.. اشکاش سرازیر شد: ـ بگو سپهر... بگو چه بلایی سرم میاد.. رفتم جلو ک من در عجبم چرا یه پست 5 تا تشکر داره بعد پستای بالشت طبی زانکو بعد 6 یا 7 تا. آخه این چه وضعشه؟ واقعا آدم و دیوانه میکنید.. راستی من خعلی خوش حال میشم اگه رمان من و به بقیه هم معرفی کنید بابا خوب من گناه دارم این همه زحمت میکشم بعد خواننده هام خیلی کمند. ممنووووووونتون میشم.... فعلا بای بای *****؟ اول گفتم شاید کولر ر رو کنارم احساس کردم؛ بعدم صدای نیلو رو شنیدم: ـ ببخشید سپهر میدونم تند رفتم. خعلی آروم گفتم: ـ ایرادی نداره زاخار. ـ ممنون. داغ دلم تازه تر شد... مطمئنم اگه نیلو انسان بود این صدا رو نمیشنید ولی حالا شنیده بود. سقلمه ای بهم خورد: ـ ببین من و.... جبهه گرفتم: ـ هوی هوی هوی هوی هوی، از تیکه کلام من استفاده کردی نکردیا. خندید و دستاش و به نشونه تسلی بالا گرفت: ـ باشه بابا نزن بالشت طبی زانکو آقا گرگه. لبخندم و حفظ کردم: ر دور گردنش****** کم کم دیگه از این همه خنثیِ این داره اعصابم خورد میشه... اون روز قرار شد اون ها حواسشون به ارشان باشه و ما هم پدر پدرام رو بپاییم. برگشتیم خونه البته پدرام به زور تونست برگرده چون ارمیلا نمیذاشت. نمیدونم چرا احساس بدی داشتم... اول نسبت دادم به این که دیشب ماه کامل بودfdh , m.a.r.z.i , nazanin**a , rahha , sara.HB , seda-a , setareh06 , ه ولی خوب اون مال دیشب بوده پس نمیتونه ربطی داشته باشه... شب موندم خونه ی نیلو پدرامم که از قبل رو مبل خوابش برده بود.... حوصلم سر رفha , sara.HB , seda-a , setareh06 , TaraStar , yada , yuio , آنا تکـ 1393,08,05, ساعت : 20:31 Top | #147 Sanaz.MF Sanaz.MF آنلاین بالشت طبی زانکو نیست. کاربر نیمه حرفه ای Sanaz.MF آواتار ها تاریخ عضویت فروردین 1393 نوشته ها 765 میانگین پست در روز 3.50 محل سکونت خودمم نمیدونم تشکر از کاربر 1,979 تشکر شده 3,928 در 561 پست حالت من Sepasgozar اندازه فونت پیش فرض **** الان یه هفته از اون قصیه میگذره.... توت بلند شدم و رفتم تو اتاق نیلو.. با ورودم با خیلی خنکی پوست صورتم و نوازش کرد. حس خیلی خوبی بود که تو اوج گرما یهو خنک بـ... ـ چــــــــی؟ با خودم حساب کتاب کردم دیدم ما اواخر شهریوریم و این باد خنک از کجاست؟ اول گفتم شاید کولر روشنه اما وقتی با درچه ی بسته ی کولر رو به رو شدم ترس برم داشت. ینی چی میتونه باشه؟ رو تخت نشستم. رفتم تو فکر این که چی میتونه باشه.. از فکر بالشت طبی زانکو بیرون اومدم.. بازم اخم کردم.. هوای اتاق عادی شده بود.. اَه یعنی چی؟ بلند شدم و رفتم تو هال جایی که پدرام خوابیده بود... ـ وای چه سرده. دستام و دور خودم حلقه کردم... به پدرام نگاه کردم... لبخند کجی زدم: ـ این چرا افتاده؟ پدرام افتاده بود و به حالت جنینی خوابیده بود. رفتم تو اتاقه دیوار... بغض کردم... یعنب من انقدر ترسناکم؟خودم جواب دادم: ـ آره سپهر تو ترسناکی... اونم خیلی ترسناک. ناخداگاه چند قدم رفتم...اخم کردم و خیلی خود خواهانه گفتم: ـ من صدمه ای بهت نزدم. تو دلم ادامه دادم: فقط به یه موجود ترسناک تبدیلت کردم.... اَه لعنت به من... لعنت به من که همیشه باعث عذابم. عصبی رفتم به دیوار تکیه زدم و لیز خوردم پایین... به این فکر میکردم که چطور به نیلو بگم و بعد بالشت طبی زانکو چطور بهش یاد بدم کنترل کنه.. راه خیلی سختی رو پیش رو دارم... نمیدونم چقدر داشتم فکر میکردم که گرمایی رو کنارم احساس کردم؛ بعدم صدای نیلو رو شنیدم: ـ ببخشید سپهر میدونم تند رفتم. خعلی آروم گفتم: ـ ایرادی نداره زاخار. ـ ممنون. داغ دلم تازه تر شد... مطمئنم اگه نیلو انسان بود این صدا رو نمیشنید ولی حالا شنیده بود. سقلمه ای بهم خورد: ـ ببین من و.... جبهه گرفتم: ـ هوی هوی هوی هوی هوی، از تیکه کلام من استفاده کردی نکردیا. خندید و دستاش و به نشونه تسلی بالا گرفت: ـ باشه بابا نزن آقا گرگه. لبخندم و حفظ کردم: ـ حالا شد... تو دلم ادامه دادم: خانوم گرگه. ویرایش توسط Sanaz.MF : 1393,08,05 در ساعت ساعت : 18:07 15 کاربر از پست بالشت طبی زانکو .تشکر کرده اند . *aren* , afsoongar.pkd , elish688 , Fatima.N , kfdh , m.a.r.z.i , nazanin**a , rah این یه هفته گاهی وقتا که نیلو میخوابید حس میکردم زیادی بی حرکته٬ حتی گاهی صدای نفس کشیدنش و هم نمیشنیدم... الانم از همون لحظات بود... یه ساعتی میشد که نیلو بی حرکت زانوهاش و بغل کرده بود و سرشو گذاشته بود روشون. اروم رفتم جلو و خواستم دستم و بذارم رو شونش که در یه حرکت خیلی سریع که کااااملا از یک انسان بعیده دستم و گرفت... سرش و بلند کرد و طلبکارانه گفت: _ کاری داشتی؟ نفس حب ـ حالا شد... تو دلم ادامه دادم: خانوم گرگه. ویرایش توسط Sanaz.MF : 1393,08,05 در ساعت ساعت : 18:07 15 کاربر از پست Sanaz.MF تشکر کرده اند . بالشت تنفسی زانکو , آنا تکـ 1393,08,05, ساعت : 20:31 Top | #147 Sanaz.MF Sanaz.MF آنلاین نیست. کاربر نیمه حرفه ای Sanaz.MF آواتار ها تاریخ عضویت فروردین 1393 نوشته ها 765 میانگین پست در روز 3.50 محل سکونت خودمم نمیدونم تشکر از کاربر 1,979 تشکر شده 3,928 در 561 پست حالت من Sepasgozar اندازه فونت پیش فرض **** الان یه هفته از اون قصیه میگذره.... تو این یه هفته گاهی وقتا که نیلو میخوابید حس میکردم زیادی بی حرکته٬ حتی گاهی صدای نفس کشیدنش و هم نمیشنیدم... الانم از همون لحظات بود... یه ساعتی میشد که نیلو بی حرکت زانوهاش و بغل کرده بود و سرشو گذاشته بود روشون. اروم رفتم جلو و خواستم دستم و بذارم رو شونش که در یه حرکت خیلی سریع بالشت طبی تنفسی زانکو که کااااملا از یک انسان بعیده دستم و گرفت... سرش و بلند کرد و طلبکارانه گفت: _ کاری داشتی؟ نفس حبس شدم و بیرون فرستام و با اخم گفتم: _ دیوونه چر و براش یه پتو آوردم.. انداختم روش لحظه ای که داشتم تا زیر گ لعنت به من که همیشه باعث عذابم. عصبی رفتم به دیوار تکیه زدم و لیز خوردم پایین... به این فکر میکردم که چطور به نیلو بگم و بعد چطور بهش یاد بدم کنترل کنه.. راه خیلی سختی رو پیش رو دارم... نمیدونم چقدر داشتم فکر میکردم که گرمایی *****.. دیگه به هوش نیومدن نیلو داشت میرفت رو مخم... بلندش کردم تا جا به جاش کنم که صدای افتادن چیزی اومد... برگشتم که گردنبند نیلو دیدم... اخم کردم... یه صحنه اومد جلو چشمام.. وقتی به هوش اومدم نیلو جلوم خواب بالشت طبی تنفسی زانکو بود.. رفتم جلوش م با برق شدن زنجیس شدم و بیرون فرستام و با اخم گفتم: _ دیوونه چر و براش یه پتو آوردم.. انداختم روش لحظه ای که داشتم تا زیر گلوش میکشیدم دستم به صورتش خورد... احساس کردم خیلی سرده؛ یه جور سردی غیر عادی اما با به یاد آوردن این که تو هال کولر روشنه و بی خیال رفتم تو اتاقم و بعد کلی فکر کردن خوابیدم ***** قسمت نهم.... سپهر.... دیگه به هوش نیومدن نیلو داشت میرفت رو مخم... بلندش کردم تا جا به جاش کنم که صدای افتادن چیزی اومد... برگشتم که گردنبند نیلو دیدم... اخم کردم... یه صحنه اومد جلو چشمام.. وقتی به هوش اومدم نیلو جلوم خواب بود.. رفتم جلوش م با برق شدن زنجیر دور گردنش ناخداگاه خواستم بگیرمش ولی با ناخون های بلندم پاره شد... بالشت طبی تنفسی زانکو سریع نیلو گذاشتم و رفتم گردنبند و برداشتم. به بدبختی بستمش دور گردن نیلو... یک ربع همون طور رو دستام بود تا بالاخره احساس کردم بدنش داره گرم میشه، پلکاش تکون خورد... آروم صداش کردم ولی هیچ عکس العملی نشون نداد..خیلی آروم زدم رو گونش که کم کم چشماش باز شد... لبخند پر استرسی زدم و گفتم: ـ خوبی نیلو؟ با ترس نگاهم کرد و بعد از این که موقعیت و درک کرد به سرعت ازم دور شد... از خودم بدم اومد که باعث شدم بهترین دوستم ازم بترسِ.. ـ نیلو... داد زد: ـ اون چه غلطی بود که کردی؟ فهمیدم که منظورش گاز گرفتن دستشِ.. نمیدونستم میدونه کم کم به یه گرگینه تبدیل میشه یانه؟ ـ حالا چه بلایی سرم میاد؟! بـهـع... بعله نمیدونه. حالا چطوری بهش بگم وای خدایا.!!! بالشت طبی تنفسی زانکو ـ نیلو.... نیلو آروم باش به خدا دست خودم نبود.. اشکاش سرازیر شد: ـ بگو سپهر... بگو چه بلایی سرم میاد.. رفتم جلو که رفت و جسبید با دستم و گرفتی؟ نگاهی به دستامون کرد و ولش کرد... دستم سرخ شده بود اخمم غلیضتر شد: _ دقت کردی جای دندونات ناپدید شده؟ با ترس نگاهش کردم... نگاهم کرد و پوزخندی زد: _ چرا رنگت پرید اقا گرگه؟ نفس عمیقی کشیدم: _ به خاطر این خوب شد که مال یه گرگینه بود. رنجورده نگاهم کرد: _ بعد این که مال گرگینه باشه مشکلی نداره؟ خیلی اهسته اب دهنم و قورت دادم: _ ترسیدی که اب دهنت و قورت میدی؟!؟!؟ هیچی نگفتم و به دستای بازم نگاه کردم... اون پسره تخفیف داده بود و دستامون و نبسته بود. ـ سپهر؟!! خدایا الان چی بگم؟ بالشت طبی زانکو ـ آممم... راستش نیلو... داد زد: ـ سپهر خیلی نامردی. چرا بهم نمیگی؟ بلند شدم و همون طور که طول و عرض اتاقک و طی میکردم گفتم: ـ ببین اون طور من مطالعه کردم.... تو تو ماه کامل بعدی.. بهش نگاه کردم. چشماش بسته بود... فهمید بالاخره فهمید.... لعنت به من... لعنت به تو پارا. ویرایش توسط Sanaz.MF : 1393,08,05 در ساعت ساعت : 20:48 14 کاربر از پست Sanaz.MF تشکر کرده اند . afsoongar.pkd , elish688 , farshte , Fatima.N , kfdh , m.a.r.z.i , parisa-p , rahha , sara.HB , seda-a , setareh06 , TaraStar , yada , yuio 1393,08,05, ساعت : 22:46 Top | #148 Sanaz.MF Sanaz.MF آنلاین نیست. کاربر نیمه حرفه ای Sanaz.MF آواتار ها تاریخ عضویت فروردین 1393 نوشته ها بالشت طبی زانکو 765 میانگین پست در روز 3.50 محل سکونت خودمم نمیدونم تشکر از کاربر 1,979 تشکر شده 3,928 در 561 پست حالت من Sepasgozar اندازه فونت پیش فرض به سرعت رفتم طرفش... اشکاش آروم رو گونه هاش روونه شدن: _ نیلو عزیزم.... _ پس این تقییرات.. این که خیلی خوب میشنوم این که سرعت عملم رفته بالا این که زخمم خوب شد... بهم نگاه کرد: _ همش به خاطر توست. _ نیلوجان به نیمه پر لیوان نگاه کن... ممکن بود زبونم لال بمیری. ولی حالا از قدرت های بالایی برخورداری. با پرخاش داد زد: _ این که یه گرگینه ی غیر قابل کنترل بشم خوبه؟!؟!؟ سعی مردم ارومش کنم: _ نیلو من فقط تنها گرگینه ایم که با بودن گردنبند کنترل میشه چون من این قدرت در وجود خودم بوده نه بالشت طبی زانکو از اجدادم بهم رسیده یا مث تو کسی گازم نگرفته که به صورت طبیعی تبدیل شده باشم. _ این ینی چی!؟!!؟ از این که اروم شده بود خوش حال شدم واسه همین با ذوق گفتم: _ یه گرگینه... _ میشه یه سره نگی گرگ؟!؟! قیافه مظلومی گرفتم و گفتم: _ باشه٬ ببین حالات اسمش و نبریی. لبخند کجی زد ادامه دادم: _ وقتی شکل میگیره که اون اسمش و نبر خشمگین بشه. بی حوصله گفت: _ خوب؟! یکم از ذوقم کور شد ولی بازم سعی کردم با ذوق حرف بزنم: _ باید یاد بگیری چطوری موقع خشم چطوری خودت و کنترل کنی. یه ابرو داد بالا و همون طور بهم نگاه کرد.... واسه اولین قدم گفتم: _ راستی نیلو خاک تو سرِ کج سلیقت. ابروهاش پرید بالاتر با لحن تاسف باری ادامه دادم: _ اخه بالشت طبی تنفسی زانکو اون گوریلِ گودزیلا چی داره که تو ی خر عاشقش شدی. همون طور که خواستم جواب داد: _ هوی هوی هوی هوی٬ زر مفت نزن که با من طرفی. بلند شدم و یه قدم ازش دور شدم: _ منظورت اینه که با یه گررررگــیـنه ی ماده طرفم؟!؟؟ خندم گرفت... کلمه گرگینه رو بد جور کشیده گفتم:... بلند ... داد زد: ـ اون چه غلطی بود که کردی؟ فهمیدم که منظورش گاز گرفتن دستشِ.. نمیدونستم میدونه کم کم به یه گرگینه تبدیل میشه یانه؟ ـ حالا چه بلایی سرم میاد؟! بـهـع... بعله نمیدونه. حالا چطوری بهش بگم وای خدایا.!!! ـ نیلو.... نیلو آروم باش به خدا دست خودم نبود.. اشکاش سرازیر شد: ـ بگو سپهر... بگو چه بلایی سرم میاد.. رفتم جلو ک من در عجبم چرا یه پست 5 تا تشکر داره بعد پستای بعد 6 یا 7 تا. بالشت طبی تنفسی زانکو آخه این چه وضعشه؟ واقعا آدم و دیوانه میکنید.. راستی من خعلی خوش حال میشم اگه رمان من و به بقیه هم معرفی کنید بابا خوب من گناه دارم این همه زحمت میکشم بعد خواننده هام خیلی کمند. ممنووووووونتون میشم.... فعلا بای بای وشنه اما وقتی با درچه ی بسته ی کولر رو به رو شدم ترس برم داشت. ینی چی میتونه باشه؟ رو تخت نشستم. رفتم تو فکر این که چی میتونه باشه.. از فکر بیرون اومدم.. بازم اخم کردم.. هوای اتاق عادی شده بود.. اَه یعنی چی؟ بلند شدم و رفتم تو هال جایی که پدرام خوابیده بود... ـ وای چه سرده. دستام و دور خودم حلقه کردم... به پدرام نگاه کردم... لبخند کجی زدم: ـ این چرا افتاده؟ پدرام افتاده بود و به حالت جنینی خوابیده بود. رفتم تو اتاقه دیوار... بغض کردم... یعنب من انقدر ترسناکم؟خودم جواب دادم: ـ آره سپهر تو ترسناکی... اونم خیلی ترسناک. ناخداگاه چند قدم رفتم...اخم کردم و خیلی خود خواهانه گفتم: ـ من صدمه ای بهت نزدم. تو دلم ادامه دادم: فقط به یه موجود ترسناک تبدیلت کردم.... اَه لعنت به من...تم این بفهمه نیلو گرگینه شده... وای باز معلوم نیس چه نقشه های شومی د2 بروز پیدا میکنه که طرف درد داشته باشه... مطمئنم آزمایشات درد داره... لعنت بهت ارشان... ***** ... آیناز... قسمت دهم... با اخم به صفحه ی برگه رو به روم نگاه کردم... نیم ساعته نشستم که یادم بیاد اون سری که از اون پسره فهمیدم خونه پارا کجاست و یادم بیاد ولی هیچ... یادم نمیاد که نمیاد. لعنتی.... حالا به جا فرضیه هام یه ساختمون درب و داغون کشیدم... بمیری آیناز الهی... صدا در اومد... برگشتم. پدرام بود... با دوتا بسته پیتزا.. ـ آخ جوووونم. نگاه تاسف باری بهم کرد و رفت سمت آشپزخونه.: ـ پاشو بیا.. ایش اخمالوی غد... این چرا جدیدا این طوری شده؟ رفتم تو آشپزخونه و غذام و بی حرف خوردم.. نمیدونم چرا حس بدی داشتم... یهو گفتم: ـ بیا امروز بریم پیش بابات. با تعجب نگاهمختم هعی روزگار... برگشتم... درست عقب ایستاده بود... حیلی ترسناک بود قیافش.. موهتی پر پشت سفید بود دونه ای موی مشکی.. صورتی لاغر و سفید ولی پر چروک.. عصایی دستش بود.. خیلی با غرور و تحکم ایستاده بود. با صدا پدرام به خودم اومدم: _ اومدم بهت سری بزنم... دکی این پدرام که بدتره... اصلا کانون گرمای